سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 داستان جذّاب 

 

به نام خدا

دعای آهو!

مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «همیان بِنیسی یا تاریخ گویای گذشته» نوشته‌اند:


سبُکتَکین، پدر سلطان محمود غزنوی، صیّادی بود که از مال دنیا چیزی نداشت؛ جز یک اسب و وسایل شکار.

     روزی بچه‌آهویی را شکار کرد و آن را به ترک اسبش بست.

     در راهِ برگشت دید که مادر آن بچه‌آهو پشت‌سر او می‌آید و به فرزندش نگاه می‌کند و نمی‌تواند از او جدا شود.

     او در خانه، چیزی برای خوردن نداشت؛ امّا دلش به آهوی مادر سوخت و با خود گفت که ترحّم به آن، دلچسب‌تر از خوردن فرزندش است؛ برای همین، بچه‌آهو را بر زمین گذاشت.

     آهوی مادر، فرزندش را در آغوش گرفت؛ سپس نگاهی به سبکتکین کرد و او فهمید که دارد برایش دعا می‌کند.

     شب، حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و اله و سلّم. ـ را در خواب دید و حضرت به او فرمودند: «ای سبکتکین! خداوند به سبب ترحّمی که به آهو کردی، به تو پادشاهی خواهد داد. به مردم هم مهرْبانی کن تا پادشاهی‌ات باقی بماند.»

     چندان نگذشت که او به برکت دلسوزی‌اش، در تخت پادشاهی نشست.


مشاهده‌ی داستان‌های دیگر این کتاب، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسی‌ها: http://benisiha.ir/2018/04/153/ .

کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir.


(نظرها (

تاریخ بارگزاری: پنج شنبه 98/2/5

 

فهرست کل یادداشت‌های وبلاگ «یک لحظه با یک طلبه»

نکته ها از گفته ها
ابیات معنوی
ابیات مهدوی
شعر معنوی
نکات خواندنی درباره ی حضرت استاد بِنیسی
ابیات مهدوی
ابیات زیبا
پند پیران بر پوران (پسرانه ها)
پیام معنوی
ابیات معنوی
حرف های طِلایی (دخترانه ها)
یک درخواست از همراهان وبلاگم
[عناوین آرشیوشده]