سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 زندگینامه ی حضرت استاد بِنیسی 

 

به نام خدا

زندگینامه‌ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به قلم ایشان، قسمت 24:


[مادرم] آه سوزناکى کشید و گفت: «پسرم؛ شیرخدا! معلوم نیست که من تا آن روز زنده بمانم یا نه. این مریضى که به سراغ من آمده، ممکن است بیش‌تر از یکى ـ دو ماه زنده نمانم.»

     این حرف مادر برایم از هر تلخى، تلخ‌تر بود. می‌خواستم خودم را به دیوار بکوبم، داد بکشم و بگویم مادر! این حرف‌ها چیست که تو دارى می‌زنى؟ چرا دل کوچک مرا می‌شکنى؟ چرا این مریضى لعنتى، این‌همه یأس و نومیدى برایت آورده؟ زدم زیر گریه. گفتم: «مادر! این حرف‌ها چیست که می‌زنى؟ تو خوب می‌شوى؛ خوب می‌شوى. به خدا تو خوب می‌شوى. ما تو را دوست داریم. نمی‌توانیم بدون تو زندگى کنیم. خدا هم راضى نمی‌شود که تو بمیرى و شیرازه‌ی زندگی‌مان از هم پاشیده بشود و ما بی‌سرپرست و بی‌مادر بمانیم. نه؛ نه؛ تو نمی‌میرى؛ تو نمی‌میرى.»

     مادرم دست به سر و صورتم کشید و با دستمال بزرگى که در دست داشت، اشک‌هاى چشمانم را پاک کرد و گفت: «گریه نکن شیرخدا!؛ گریه نکن. ان‌شاءاللّه که نمی‌میرم و بزرگ‌شدن شما را می‌بینم.» گفتم: «ان‌شاءاللّه.»


منبع: شیرخدای آذربایجان، ص 36 و 37.


مشاهده‌ی مطالب دیگر این کتاب، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسی‌ها: http://benisiha.ir/2019/04/176/ .

کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir.


(نظرها (

تاریخ بارگزاری: دوشنبه 98/4/17

 

فهرست کل یادداشت‌های وبلاگ «یک لحظه با یک طلبه»

نکته ها از گفته ها
ابیات معنوی
ابیات مهدوی
شعر معنوی
نکات خواندنی درباره ی حضرت استاد بِنیسی
ابیات مهدوی
ابیات زیبا
پند پیران بر پوران (پسرانه ها)
پیام معنوی
ابیات معنوی
حرف های طِلایی (دخترانه ها)
یک درخواست از همراهان وبلاگم
[عناوین آرشیوشده]