سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 شعر معنوی 

 

به نام خدا

شعری از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ با شرح آن به قلم فرزندشان (حاج‌آقا اسماعیل):

از خدا خواهم به من حِشمت دهد
او حکیم است و به من حکمت دهد

(از خدا می‌خواهم که به من شُکوه دهد و نیز از او که حکیم است، می‌خواهم به من حکمت دهد.
حشمت: شُکوه و عظمت.)

آنچه داده بر حکیمان جهان
از همان بر من کمى خِلعت دهد

(از آنچه به حکیمان جهان داده است، به من کمی هدیّه دهد.
خلعت: جام? دوخته که بزرگی به کسی بخشد، هدیّه.)

بر دل من عشق و عرفان و صفا
مِهر خود بر من بِلامِنّت دهد

(به دل من عشق، عرفان، صفا و مَحبّتش را بدون منّت دهد.
مِهر: محبّت. عرفان: شناختِ واقعی خداوند والا.)

روزوشب بودم در این افکار خویش
می‌شود بر من چنین نعمت دهد؟

(روزوشب در این اندیشه‌هایم بودم و در فکر این که آیا می‌شود که به من این‌چنین نعمت‌هایی دهد.)

گفت بر من عاشقى شوریده‌حال:
«هر چه خواهى از خدا رَفعت، دهد

(عاشقی که خدا او را جذب خود کرده بود، به من گفت: «هر چقدر از خدا رفعت بخواهی، می‌دهد.
شوریده‌‌حال: مجذوب، کسی که خداوند والا او را جذب خودش می‌کند و برای خودش برمی‌گزیند و به مقامات عالی می‌رساند. هر چه: هرچقدر. هر هرفعت: بلندمرتبه‌شدن.)

شرط آن، اخلاص و اعمال نکو است
آن‌گه از او خواه در خلوت، دهد

(شرطش اخلاص و اعمال نیکو است؛ سپس از او در خلوت بخواه؛ که می‌دهد.)

هر که بر سویش رَوَد در نیمه‌شب
حق به او، هم نور و  هم عزّت دهد

(هر کسی که در نیمه‌شب به سوی خدا برود [و با عبادت شب‌زنده‌داری کند]، خدا به او، هم نور و هم عزّت می‌دهد.
حق: از نام‌های خداوند والا.)

زیور انسان به تقوا هست و بس
او به تقوا حشمت و بَهجت دهد

(زینت انسان، فقط به تقوا است. خدا به سبب تقوا شُکوه و شادی می‌دهد.
زیور: زینت، آنچه با آن آرایش کنند. بس: فقط. بهجت: شادی.)

تو عمل را همره اخلاص کن
تا خداوندت بسى شَوکت دهد

(تو اعمال صالحت را همراه اخلاص کن تا خداوند به تو عظمت فراوان دهد.
بسی: زیاد. شوکت: عظمت و شُکوه، بزرگواری.)

قرب حق را باش جویا هر زمان
تا به تو او دولتِ قُربت دهد

(در هر زمان، جوینده‌ی نزدیک‌شدن به خدا باش تا او به تو این دارایی و خوشبختی را عنایت کند.
قرب و قربت: نزدیک‌شدن به خدا. جویا: جوینده، جستجوکننده. دولت: دارایی، خوشبختی.)

رحمت وى را طلب کن با عمل
حضرت رحمان به تو رحمت دهد

(با اعمال صالح، رحمت او را درخواست کن تا خداوند مهرْبان، رحمتش را شامل حالت کند.
وی: او. رحمت: مهرْبانی. طلب‌ کن: درخواست کن، رحمان: از نام‌های خداوند والا و به معنای کسی که به همه مهربانی می‌کند.)

اى "بِنیسى"! سعى کن صادق شَوى
با صَداقت، حق به تو الفت دهد»

(اى "بِنیسى"! بکوش که اهل صَداقت شَوی[؛چون] خدا به سبب آن به تو دوستی و همدمی [با خودش را] می‌دهد.
صداقت: درستکاری، راستگویی. الفت: دوستی، همدمی.)


کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir.


(نظرها (

تاریخ بارگزاری: شنبه 98/9/2

 

 شعر معنوی 

 

به نام خدا

شعری از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ با شرح آن به قلم فرزندشان (حاج‌آقا اسماعیل):

آن که بودم در پی‌اش، پیدا نشد
بی‌جهت، من خسته کردم خویش را

(کسی که دنبال او می‌گشتم، پیدا نشد[؛ پس] من بی‌دلیل، خودم را خسته کردم.
جهت: دلیل.)

باید از قلبم رضایت‌‏خواستن!
چون بر او آوردم این تشویش را

(باید از دلم رضایت بخواهم؛ چون برای او پریشانی آوردم [و او را ناآرام کردم].
تشویش: پریشانی، آشفتگی، ناآرامی.]

بارها آشفته کردم حال او
لعن حق بادا دوصد تفتیش را!

(بارها حال او را آشفته کردم. لعنت خدا دویست بار بر تفحّص و پی‌جویی [بیجا] باد (چون باعث آشفتگی دلم شد)!
حق: از نام‌های خداوند والا. تفتیش: تفحّص، پی‌جویی، جستجوکردن.)

جستجو کردم همه‌‏جا هر زمان
تا کنم پیدا به دلْ هم‌‏کیش را

(در همه‌جا و در هر زمان، جستجو و تحقیق کردم تا هم‌مسلک دل [خود] را پیدا کنم.
کیش: روش، مسلک.)

با خودم گفتم جهان، پهناور است
می‌‏کنم پیدا چو خودْ درویش را

(با خودم گفتم که جهان، پهناور است[؛ پس] سالکی مانند خودم را پیدا می‌کنم.
درویش: سالک، کسی که رونده‌ی راه خداوند والا باشد.)

در پی‌‏اش بودم، که با لطف خدا
یافتم یک مرد دوراندیش را

(دنبالش بودم تا این که با لطف خدا یک مرد دوراندیش را پیدا کردم.)

گفت: «دوْر عالَمى، بیجا مگرد
برکَن از دل اى عزیز! این فیش را

(او گفت: «بی‌دلیل، دوْر جهان را نگرد [و] ای عزیز! از دل [خود] این برگه[ی تحقیق و جستجوی بیجا] را بکَن.
فیش: برگه‌ای که روی آن، مطلب نوشته می‌شود.)

بر مراد خود، کسى نائل نشد
از سرت آور بِرونْ این خیش را

([چون] هیچ کس به مقصودش نرسید[؛ پس] این وسیله‌ی جستجو [= انگیزه] را از سرت بیرون کن.
خیش: وسیله‌ی شخم‌زدن زمین که به تراکتور یا گردن گاو بسته می‌شود، گاوآهن.)

روى کن بر خالقت با بندگى
تا به دست آرى از او بَخشیش را

([به جای این کار،] با بندگی‌کردن، به آفریدگارت رو کن تا از او بخشش را به دست آوری.
بخشیش: بخشش.)

بخشش او هست امید بندگان
بسته‌ام دلْ عافیت‌‏بینیْش را

(بخشش او امید بندگان است [پس باید ابتدا بندگی کرد تا بنده شد و سپس به بخشش او امید بست.] من به عافیت‌بینی [و نگاه درست او دربار
ه‌ی خوشبخت‌شدن انسان از راه بندگی] او دل بسته‌ام.)

از غم دنیا خودت را وارهان
کم بزن بر جان خودْ این نیش را

(از غم دنیا خودت را آزاد کن [و] این نیش را به جان خودت کم بزن.
وارهان: آزاد کن، خلاص کن.)

"هر چه پیش آید، خوش آید" را بگو
شاد زى، بر هم مزن تو عیش را

(بگو: «هر چه پیش آید، خوش آید.»، شاد زندگی کن و زندگی را به هم نزن.
عیش: همان عیْش، زندگى، خوشى، شادمانى (فرهنگ معین).)

عیش دنیا هست یک لحظه، نه بیش
ارج نِه در عمر خودْ آن بیش را!

(خوشی دنیا یک لحظه است؛ نه بیش‌تر[؛ پس] در عمرت به آن بیش‌تر [عمرت هم] ارزش بگذار.
ارج نِه: ارزش بگذارد.)

اى "بِنیسى"! می‌رود عمرت ز دست
هان! به کف آور دلِ دلریش را»

(ای «بنیسی»! عمرت دارد از دست می‌رود؛ [پس] هان! دل شخص رنج‌کشید
ه‌ی غمگینی را به دست آور [و با این کار به عمرت که دارد از دستت می‌رود، ارزش بده].
هان: واژ
ه‌ی هوشیارشدن که برای آگاه‌کردن کسی به کار برده می‌شود. دلریش: غمگین، دلخسته و رنج‌کشیده.)


کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir.


(نظرها (

تاریخ بارگزاری: سه شنبه 98/8/28

 

 شعر معنوی 

 

به نام خدا

شعری از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ با شرح آن به قلم فرزندشان (حاج‌آقا اسماعیل):

آنچه انسان را بسى زیبا کند
علم و اخلاق است و احسان و عمل


(آنچه انسان را خیلی زیبا می‌کند، علم، اخلاق [نیکو]، احسان و عمل [صالح] است.
بسی: خیلی.)

آنچه مانَد یادگار از آدمى
خوبى است و خدمت بى‏‌غَشّ‏‌وغَل

(آنچه از انسان به یادگار می‌مانَد، نیک‌بودن و خدمت پاک [و خالصانه] است.
خوبی: نیک‌بودن. بی‌غش‌وغل: پاک.)

این‏چنین گفتند اهل معرفت
بر تو گویم گفته‏‌ها را ماحَصَل:

(اهل عرفان، این‌چنین گفتند. من چکیده و نتیجه‌ی سخنان آنان را به تو می‌گویم.
ماحصل: چکیده، نتیجه.)

هر که آرامش بخواهد اى عزیز!
دور باید باشد از جنگ و جَدَل

(ای عزیز! هر کسی که آرامش می‌خواهد،‌باید از جنگ و جرّوبحث و بگومگو دور باشد [و خود را از آن حفظ کند].
جدل: جرّوبحث، بگومگو.)

کیست انسان؟ آن که در دوران عمر
دور باشد از پلیدىّ و خَلَل

(انسان [واقعی] کیست؟ کسی که در دوران عمرش از پلیدی و فَساد، دور است [و خود را از این دو حفظ می‌کند].
خلل: فساد، تباهی.)

مؤمنى که در پى آسایش است
مى‏‌زند پا بر سر حرص و اَمَل

(مؤمنی که دنبال آسایش است، بر سر حرص و آرزو پا می‌زند [و از آن‌ها پرهیز می‌کند].
پی: دنبال. امل: آرزو.)

آرزوهاى دراز دنیوى
مى‏‌کند اندیشه‏‌ها را مشتعل

([چون] آرزوهای دراز دنیایی، اندیشه‌ها را شعله‌ور می‌کند [و آن‌ها را به آتش می‌کشد].
مشتعل: شعله‌ور، برافروخته.)

به‏‌تر است انسان به کم، قانع شود
تا نیفتد بر تباهىّ و ضَلَل

(به‌تر است که انسان به [دارایی] کم، قانع شود تا به فساد و گمراهی نیفتد.
ضلل: گمراهی.)

هر زمانْ یاد آورَد این گفته را
کز پى ما سایه‏‌سان آید اَجَل

([و] در هر زمان، این سخن را به یاد آورد که مرگ مانند سایه، دنبال ما می‌آید.
کز: که از. سان: مانند. اجل: مرگ.)

مهلت ما کم بوَد در این جهان
فرصت سایه چه مى‏‌باشد؟ اَقَل

(مهلت ما  در این جهان، کم است. فرصت سایه چیست؟ کم‌ترین [زمان].
اقل: کم‌ترین.)

اولیا موت ارادى داشتند
جبر باشد مرگ ناپاک و دَغَل

(دوستان خدا مرگ اختیاری داشتند. مرگ ناپاک و نادرست، زوری و ناچاری است.
اولیا: دوستان خدا. جبر: زوری، ناچاری. دغل: نادرست.)

هیچ کس در این جهان، پاینده نیست
از اَمَلْ باز آى و رو کن بر عمل

(هیچ کس در این جهان، جاویدان نیست؛ [پس،] از آرزو برگرد و به عمل صالح رو کن.
پاینده: جاویدان. امل: آرزو. بازآی: برگرد، به جای خود برگرد.)

اولیا را باقیات صالحات
هست در روز جزا نیکوبَدَل

(برای دوستان خدا آثار نیکو [و پاداش‌های نیک الاهی]، جایگزین خوبی در روز جزا [= قیامت] است.
اولیا: دوستان خدا. باقیات صالحات: آثار نیکو. روز جزا: روز سزادادن، روز قیامت. نیکوبدل: عوض نیکو.)

رُسته از باغ «بِنیسى» همچو گل
گه قصیده، گه رباعى، گه غزل

(از باغ «بنیسی» همچون گل، گاهی قصیده، گاهی رباعی و گاهی غزل روییده است.
رسته ـ به ضمّ راء ـ : روییده.)


کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir.


(نظرها (

تاریخ بارگزاری: یکشنبه 98/5/27

 

 شعر معنوی 

 

به نام خدا

مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ :

 

الا! اى دل! بیا هشیار باشیم
به‌دور از دشمن و اغیار باشیم

بیا تا ساعتى با هم نشینیم
براى همدگر غمخوار باشیم


به نیرویى که حق داده است بر ما
درختى پُر ز برگ‌وبار باشیم

خداوندا! ز تو خواهیم یارى
به یارىّ تو ما بیدار باشیم

هدایت کن به راه راستْ ما را
همیشه در صف اطهار باشیم

ز درگاه تو می‌خواهیم از جان
که خوش‌گفتار و خوش‌رفتار باشیم

توانایى بده بر ما که یک عمر
به خلق مستمند، انصار باشیم

خداوندا! تو هستى مظهر خیر
چنان کن ما هم از اخیار باشیم

ز لطف خود رسان روزىّ ما را
مبادا بر کسى سربار باشیم!

ز تو خواهیم صحّتْ هر زمانى
مشو راضى که ما بیمار باشیم

من و دل، هر دو، در خوابیم یا رب!
عنایت کن که ما بیدار باشیم

تو را با علم تا خوانیم هر دَم
به کار عاشقى، هُشیار باشیم

بکن قانع به آنچه کرده‌اى لطف
به آن راضى شده، ز احرار باشیم

مبادا در پى دنیا شب‌و‌روز
اسیر دِرهَم و دینار باشیم!

حساب اَندَر حلالش هست اى دل!
مبادا با حرامش یار باشیم!

همى‌ترسم از احوال قیامت
مبادا رهسپار نار باشیم!

خداوندا! مبادا آخِر عمر
به‌سان خلقِ دنیادار باشیم!

بده دارایى کافى همیشه
مبادا سائل اشرار باشیم!

خداوندا! ز شرّ کلّ اشرار
رهان ما را، که از ابرار باشیم

«بِنیسى» عرض می‌دارد که مپْسند
که بر مدح کسى ناچار باشیم

کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir.


(نظرها (

تاریخ بارگزاری: یکشنبه 98/5/27

 

 شعر معنوی 

 

به نام خدا

مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ :


آرزوى دلم این است: سخندان باشم

پیش روى همه‌کس با لب خندان باشم (1)


زندگیّم گذرد پیش ادیبان جهان

در حضور همگان بلبل دَستان باشم (2)


همچو بلبل همه‌جا نغمه بخوانم بر گل

یا که در باغ اِرَم، مرغ غزلخوان باشم (3)


سعى کردم که شَوم خِضر رَه دلدارم

هر زمانى به سرِ چشمه‌ی حیوان باشم (4)


مرغ عشقم، همه‌جا «هوْهو» و «حقْ‌حق» گویم

تا ز لطف و کَرَمش محضر جانان باشم (5)


گله بر کس نکنم از قلم تقدیرش

زآنچه داده است به من، راضى و شادان باشم (6)


با مناجات و دعا عمر به پایان ببرم

پیش ارباب ادب، قارى قرآن باشم (7)


خواهم از حق که مرا عاقل و فرزانه کند

تا که عالم شَوَم و صاحب عرفان باشم (8)


شکر درگاه خدا هر چه کنم، کم باشد

ز صفا در همه‌جا شاکر رحمان باشم (9)


من، «بِنیسى»، که شب و روز شَکَر می‌ریزم

بهر آن است که از لطف تو شادان باشم


1)‌ سخندان: سخن‌شناس، کسی که ارزش و مرتبه‌ی سخن را می‌داند.
2) ادیب: سخن‌شناس. دَستان: داستان، سرود، آواز.
3) نغمه: آواز، ترانه. ارم: بهشت.  به حضرت موسای پیامبر ـ علیه السّلام. ـ بیان کرد. ره: راه. خضر ره دلدارم: مقصود، هدایت‌کننده‌ی راه خداوند والا است. چشمه‌ی حیوان: چشمه‌ی زندگی که بر طبق نقل، حضرت خضر ـ علیه السّلام. ـ از آب آن نوشید و عمر جاودانه پیدا کرد.
5) مرغ عشق: پرنده‌‌ی کوچکی که همیشه با همسرش زندگی می‌کند و اگر او را از همسرش جدا کنند، زود افسرده می‌شود و می‌میرد و برای همین، «مرغ عشق» نامیده می‌شود. «هوهو»: مخفّف «هُوَ هُو» و به معنای «او، او است»، آواز برخی از پرندگان، جمله‌ای عرفانی درباره‌ی خدا. «حق‌حق»: تکرار «حق» که یکی از نام‌های خدا است. کرم: بخشش، بزرگواری.
6) تقدیر: سرنوشتی که خدا معیّن می‌کند و پیش می‌آورد.
7) ارباب: بزرگان. ادب: روش پسندیده، فضل و معرفت.
8) فرزانه: حکیم، دانشمند.
9) شاکر: شکرگزار. رحمان: خداوند مهرْبان.


کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir.


(نظرها (

تاریخ بارگزاری: یکشنبه 98/4/2

 

 شعر معنوی 

 

به نام خدا

مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ :


هر کسى که دور باشد از گناه

می‌شود روزىّ او قُرب اِلاه (1)


هر کسى تقواى دل، پیشه کند

لطف حق گردد بر او پشت‌و‌پناه (2)


هر کسى آلوده‌ی دنیا نشد

روز خوش می‌بیند و لطف و رَفاه (3)


هر کسى آلوده بر دنیا شود

می‌کند عمر عزیزش را تباه


هر کسى رو آورَد بر دین حق

می‌خرد بهر دو گیتى عِزّ و جاه (4)


هر کسى دنبال شیطانش رَوَد

نزد حق باشد پلید و روسیاه (5)


هر کسى بر نفْس خود غالب شود

می‌شود بر جسم و جانش پادشاه


هر کسى دنبال نفْس خود رَوَد

در مسیر، آخِر فتد در قعر چاه (6)


هر کسى چشم دلش را باز کرد

بیند ایزَد را به هر کارش گواه (7)


هر کسى چون «داستانى» خسته شد

می‌کِشد از دست مردم چون وى آه (8)


1) قرب الاه: نزدیکی‌ به معبود (= خداوند والا).
2) تقوای دل: پرهیزکردن در دل از هر چیزی جز خدا. پیشه کند: کار خود قرار دهد.
3) رفاه: آسودگی، ناز و نعمت، گشایش زندگی.
4) دو گیتی: دو جهان. مقصود، دنیا و آخرت است. عزّ: عِزّت. جاه: مقام، شُکوه.
5) حق: از نام‌های خداوند والا. پلید: ناپاک و آلوده.
6) فتد: افتد.
7) ایزد: خداوند والا. گواه: شاهد، آگاه.
8) وی: او.


کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir.


(نظرها (

تاریخ بارگزاری: یکشنبه 98/3/12

 

 شعر معنوی 

 

به نام خدا

مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ :


خوشا آنان که هر شب عارفانه

نیاز آرَند در حال مناجات (1)


ز سوز دل، سخن با یار گویند

کنند از لطف حقْ سیْر سَماوات (2)


رسند آن‌جا که اهل حق رسیدند

به دست آرَند بس نیکومقامات (3)


مقاماتی که بخشد حقْ‌تعالی

به خوبان جهانْ روى مُوالات (4)


یکى زآن‌ها بوَد قرب اِلاهى

که باشد برترین جاى مُباهات (5)


هر آن کس که رسد آن‌جا، یقیناً

کند با وَجه حق از دلْ ملاقات


بگویم جوهر مقصود خود را

نباشد این مقام اَندَر عبارات: (6)


اگر خواهد کسى قُرب خدا را

عبادت می‌کند بر طبق آیات


کسانى را که حق خوانده ائمّه

به دست آرَد ز آیات و روایات


عمل بر دین کند، نه این که بافد

ز پیش خودْ هزارویک خرافات


عبادت هست فرمان‌بردن از حق

نیرزد بی‌عبودیّتْ اطاعات (7)


عبادت گر کنى با خواهش دل

عبادت نیست، دورى کن ز عادات


سخن‌ها گفته‌ام در شعرهایم

اگر دقّت کنند اهل عنایات


بگویم آخِرین حرف خودم را

به اهل علم و فضل و دین و خیرات: (8)


نما هر کار را با امر اَللّه

کجا ما را بوَد تاب مُجازات؟ (9)


خدا بر تو دهد پاداش نیکو

«بِنیسى»! گر کنى این‌سان عبادات (10)


1) نیاز آرند: نیاز می‌آورند، رازونیاز می‌کنند، بیان حاجت می‌کنند.
2) یار: مقصود، خداوند مهرْبان است. حق: از نام‌های خداوند والا. سماوات: آسمان‌ها.
3) آرند: می‌آورند. نیکومقامات: مقام‌های نیکو.
4) موالات: دوستی با همدیگر.
5) قرب الاهی: نزدیک‌شدن به خداوند سبحان. مباهات: بالیدن، نازیدن.
6) جوهر: اصل و خلاصه. اندر: در. عبارات‌: عبارت‌ها، سخن‌ها.
7) عبودیت: بندگی. اطاعات: اطاعت‌ها. مقصود، عبادت‌هایی است که بر طبق دستور الاهی نباشند.
8) خیرات: کارهای نیکو.
9) تاب: طاقت. مجازات: عقوبت.
10) این‌سان: این‌گونه، این‌طور.


کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir.


(نظرها (

تاریخ بارگزاری: یکشنبه 98/3/5

 

 شعر معنوی 

 

به نام خدا

مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ :


خدا زیبا است، زیبا آفریده
دو عالَم را چه رعنا آفریده! (1)

 

اگر چشم دل تو باز گردد
همی‌بینى که زیبا آفریده (2)

 

به یکتایىّ او باشد گواهم
همه را زوج و باجا آفریده (3)

 

همهْ ازواج را با علم ذاتى
ز لطف خویش، یکتا آفریده (4)


ز حکمت، آدمى را خلق کرده
برایش زوجه، حوّا آفریده (5)


براى آدمى هر گونه نعمت
به دریا و به صحرا آفریده


اگر انسان کند دقّت به خلقت
یقین یابد که حُسنا (6) آفریده


همه را کرده تسخیر تو انسان!
تو را بر جمله، شیْدا آفریده (7)


به تو داده است حقْ هر گونه قدرت
وجودت را توانا آفریده (8)


ببیند زین توانایىّ بسیار
چه از تو سرزند تا، آفریده


کنى خدمت به مردم یا خیانت؟
دو رَه از بهر اجرا آفریده


بدان انسان! اگر باشى تو انسان
تو را بهر چه یکتا آفریده


عبادت کن به حق، بر خلقْ خدمت
تو را بر این دو، دارا آفریده


«بِنیسى»! کن عبادت، نیز خدمت
تو را زین رو به دنیا آفریده


1) رعنا: زیبا.
2) همی: همیشه.
3) گواه: دلیل، برهان. باجا: در مقابل «بی‌جا».
4) ازواج: جمع «زوج». یکتا: یگانه، بی‌همتا. مقصود، خداوند والا است.
5) زوجه: همسر مرد.
6) حسنا: زیبا.
7) تسخیر: رام‌کردن، فرمانبردارکردم. مقصود، رام و فرمانبردار است. جمله: همه. شیْدا: شیفته.
8) حق: از نام‌های خداوند والا.


کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir.


(نظرها (

تاریخ بارگزاری: یکشنبه 98/2/29

 

 شعر معنوی 

 

به نام خدا

مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ :


«بنیسى» هر سخن را صادقانه
سروده تا که مانَد جاودانه


«بنیسى» شاعرى شیرین‌زبان است
هزاران بیت شعر از او نشانه


«بنیسى» را  ز اشعارش شناسند
شود مشهورْ او در هر کرانه (1)


«بنیسى» گفته است اشعار خود را
براى دوستانش عارفانه


«بنیسى» هست چون روحانى دین
همهْ اشعار او هست عالمانه


«بنیسى» را خدا داده است از مِهر
همانا طَبع خوب شاعرانه (2)


«بنیسى» سعى کرده هر زمانى
سُراید شعرهاى عاشقانه


«بنیسى» زندگى کرده است یاران!
در این دنیاى فانىْ زاهدانه (3)


«بنیسى» معرفت را اصل داند
ز عارف‌ها سخن گفت عارفانه


«بنیسى» سالک راه خدا هست
گذشته کلّ عمرش سالکانه (4)
 

 

«بنیسى» با حقیقت، شعر گفته
نباشد در سخن‌هایش فَسانه (5)


«بنیسى» در جهان، مالى ندارد
به غیر از خانه، آن هم همچو لانه


«بنیسى» روز و شب بهر فقیران
زخود یا دیگران گیرد اِعانه (6)


«بنیسى» هر چه گفته شعر یا نثر
بخوانند اهل مِنبرْ هر زمانه


«بنیسى» را لقب، «پروانه» داده
«سخنور» با تخلّصْ دوستانه (7)


«بنیسى» شاد باشد با هواى
دعاها و مناجات شبانه


«بنیسى» مرغ کوکوى خدا هست
کند هُوْهُو چو مرغ حق به خانه (8)


«بنیسى» را بوَد عشق ائمّه
به خاک قم گرفته آشیانه


«بنیسى» گفته: «اولاد على را
منم از مِهرْ خاک آستانه»


«بنیسى» دوستان! اهل «بنیس» است
شود آیا رَوید آنجا و یا نه؟ (9)


1) کَرانه: سو، طرف.
2) مِهر: مَحبّت. طَبع: خو، سرشت / ذوق / استعداد.
3) فانی: نابودشونده، ناپایدار. زاهدانه: با بی‌اعتنایی به دنیا و دل‌نبستن به آن.
4) سالک: اهل سیروسلوک الی‌ الله.
5) فَسانه: افسانه.
6) اِعانه: کمک.
7) پروانه: تخلّص شعری استاد محمّدعلی مجاهدی. تخلّص: نام و لقب شاعر در اشعارش.
8) مرغ کوکو: فاخته، قُمری، پرنده‌ای خاکی‌رنگ و کوچک‌تر از کبوتر که دوْر گردنش طوق دارد. هوهو: صدای برخی از پرندگان، مخفّف «هُوَ هُوَ» (یعنی: او او. مقصود، «خدا خدا» و ذکر خداوند والا است.). مرغ حق: گونه‌ای جغد که آوازش شبیه به واژه‌ «حق» است. بدنش کمی بزرگ‌تر از کبوتر است و پرهای خاکستری سیر متمایل به صورتی دارد و زیر شکمش زردرنگ است، مرغ شب‌آهنگ، مرغ حق‌گو.
9) بنیس: زادگاه شاعر که روستایی از توابع شَبِستَر تبریز است.


کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir.


(نظرها (

تاریخ بارگزاری: دوشنبه 98/2/23

 

 شعر معنوی 

 

به نام خدا

مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ :

 

هر چه داده خدا بر این بنده
از کَرَم هست و، بندهْ شرمنده


او کَرَم را به نام خود خوانده
بر کریمى، خدا است زیبنده (1)


آنچه او می‌دهد ز راه حلال
نوش جان کن، که باشد ارزنده


متکبّر مباش در نزدش
متکبّر، خدا است اى بنده! (2)


هر چه دارى تو، از خدا دارى
در حقیقت، هَمو است دارنده (3)


تو، خود، از اویى و چه می‌دانى؟
زندگى از وى است پاینده (4)


آفریده جهانِ هستى را
از دَمِ «کُن، فَکان» جهانْ زنده


نیست خالى از او مکان و زمان
زو است ماضىّ و حال و آینده (5)


ماه و خورشید و اَنجُم است از او
هر یک از نور او است تابنده (6)


گر ببینى ز ابر، قطره چکد
دان ز فرمان او است بارنده


تاختن، کار بنده می‌باشد
لیک دستور از او به تازنده (7)


هر چه بر فکر من رسد، از او است
کاوش من از او است کاونده (8)


شعر و نثرم جهان گرفت، آرى
من از او گشته‌ام نویسنده


گر «بِنیسى» به شعر خود بالد
در حقیقت از او است بالنده


1) کَرَم و کریمی: بخشش، بزرگواری. زیبنده: شایسته.
2)‌ متکبّربودن خدا معنایی غیر از متکبّربودن انسان دارد.
3) هَمو: هم او. دارنده: دارا، مالک.
4) پاینده: پایدار، جاودان.
5) ماضی: گذشته.
6) اَنجُم: ستارگان.
7) لیک: ولی.
8) کاوش: پِژوهش، بررسی، جستجو.


کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir.


(نظرها (

تاریخ بارگزاری: شنبه 98/2/14

 

   1   2   3      >

فهرست کل یادداشت‌های وبلاگ «یک لحظه با یک طلبه»

نکته ها از گفته ها
ابیات معنوی
ابیات مهدوی
شعر معنوی
نکات خواندنی درباره ی حضرت استاد بِنیسی
ابیات مهدوی
ابیات زیبا
پند پیران بر پوران (پسرانه ها)
پیام معنوی
ابیات معنوی
حرف های طِلایی (دخترانه ها)
یک درخواست از همراهان وبلاگم
[عناوین آرشیوشده]