هشتک فریبنده

کسانی که شِعار و هشتک #زن_زندگی_آزادی را آگاهانه بر روی دیوارها، تخته‌ی‌کلاس‌ها و... می‌نویسند یا در فضای مجازی منتشر می‌کنند، می‌خواهند دیگران را فریب دهند.

     مبادا ما کسی را با کار یا سخن و یا سکوتمان فریب دهیم؛ چون فریب‌دادن از جنس آتش دوزخ است و فریب‌دهنده را جهنّمی می‌کند.

(عذاب اعمال، جلسه‌ی ششم).

به‌سر شد عمر ما با خودپرستی
شدیم آلوده‌ی دنیا و احزاب

(احزاب: حزب‌ها.)

     مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ درباره‌ی آن حضرت:
من منتظرم که او بیاید
وز لطف به من نظر نماید
(وز: و از.)
منبع: امید آینده، ص 110.

اى خدا؛ پروردگار ماسوا!
می‌کنم دائمْ تو را از دلْ صدا

(پروردگار: پرورش‌دهنده. ماسوا (به کسر و ضمّ سین): آنچه غیر از خداوند والا است، هم? آفریدگان.)

تو کریم و مهرْبانیّ و وَدود
پس به من هر نعمتی را کن عطا

(کریم: بخشنده. ودود: بسیارمهربان.)

بارالاها! تو غَفوریّ و رحیم
پس ببخشا معصیت‌های مرا

(غفور: آمرزنده. رحیم: بخشاینده / مهربان. معصیت: گناه.)

خوب می‌دانى که در قلبم تویی
گوییا می‌بینمت در هر کجا

(کجا: جا، مکان.)

هر کجا را می‌کنم با دلْ نگاه
در کَنار خلق می‌بینم تو را

(خلق: آفرینش / آفریده / مردم.)

ای خدا! هم خالق و هم رازِقى
از تو هر موجود می‌یابد صفا

(رازق: روزی‌دهنده.)

از صفایت عاشقت معشوق تو است
عاشق تو از تو می‌خواهد رضا

(رضا: خشنودی. مقصود، خشنودی خداوند والا است.)

عارفان از درک کُنهت عاجزند
ذات تو از هر کسى باشد خَفا

(کنه: حقیقت، ذات. خفا: پنهان.)

مؤمنان از کیفر تو در هَراس
گرچه می‌باشند از اهل رَجا

(کیفر: مجازات. هراس: ترس. رجا: امید (به رحمت خداوند والا).)

تو کریمىّ و، کَرامتْ کار تو است
می‌کنم بر بارگاهت اِلتِجا

(کریم: بخشنده. کرامت: بخشندگی. التجاءکردن: پناه‌بردن.)

من فِدای پنج تن که بهر تو
جمع گردیدند در زیر کِسا!

(کساء: گلیمی که آن را می‌پوشند.)

تو، به آنان لطف دارى از اَزَل
آفریدی بهرشان اَرض و سَما

(ازل: زمان بی‌ابتدا. ارض: زمین. سماء: آسمان.)

نام آنان مصطفى و فاطمه
مرتضی بود و حسین و مجتبی

نه امامِ نسل آنان کرده‌اند
کلّ عالَم را پر از نور و ضِیا

(ضیاء: نور، روشنایی.)

شد «بِنیسی» دست‌بردامانشان
تا شود از دام مِحنت‌ها رها

(محنت: رنج، سختی، زحمت.)

مرحوم حضرت آیت‏‌اللّه شیخ یونس شریفى اشکوری ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به بنده فرمودند: «پدر شما در درس مرحوم آیت‏‌اللّه سیّد محمّد وحیدى شبسترى، اهل اشکال‏‌گرفتن جدّى بودند.»

     روزى بنده از مرحوم پدرم پرسیدم: آیا شما در علوم مختلف حوزوى، تبحّر دارید؟ فرمودند: «بله.»

     روز دیگرى پرسیدم: آیا شما مجتهد هستید؟ ناراحت شدند و فرمودند: «به این مسأله، کار نداشته باشید.»

     تنهاخواهرم نقل کردند که عموی مرحوم پدرمان، مرحوم حضرت آیت‌اللّه شیخ على داستانى، ـ رضوان اللّه تعالى علیه. ـ هر دو هفته یک بار، به منزل ایشان تشریف مى‏‌آوردند؛ سپس آنان با هم صبحانه مى‏‌خوردند و بحث علمى مى‏‌کردند.

     مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت:

زر باش ای «بنیسی»!، چون صَیْرفی است «مهدی»

بی‌غشْ طِلا اگر شد، محبوبْ زَرگر آید

(زر: طلای خالص. صَیْرفی: طلاشناس، گوهرشناس. غش: ناخالصی. زرگر: طلاساز.)

امید آینده، ص 106.

     مشاهده‌ی ابیات مهدوی دیگری از ایشان: http://benisiha.ir/353/.

نبود گوهر یکدانه‌ای در این دریا
وگرنه، چون صدف آغوش می‌گشودم من

 از: رهی معیّری.

(یکدانه: بی‌نظیر.)

مشاهده‌ی ابیات زیبای دیگر: http://benisiha.ir/14/.

پسرم! اخلاص! اخلاص! اخلاص! اخلاص را به تو سفارش می‌کنم.

مشاهده‌ی مطالب دیگر این کتاب: http://benisiha.ir/235/.

احوال علما و عرفا را بخوان تا آرامش پیدا کنی.

مشاهده‌ی مطالب دیگر این مجموعه: http://benisiha.ir/290/.

خسته گشتم ز سختی دوران
قصد رفتن به یک سفر دارم

مشاهده‌ی ابیات معنوی دیگر از ایشان: http://benisiha.ir/33/.