|
||||
به نام خدا
عروسی ما، در بهشت خواهد بود!، بخش 2 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «همیان بِنیسی یا تاریخ گویای گذشته» نوشتهاند: ... ربیع نشانیاش را پرسید و پیش او رفت. دید که در یک بیابان، گرگی مشغول چَرانیدن گوسفندان او است و خودش دارد نماز میخواند! هنگامی که نمازش تمام شد، ربیع با صدای بلند گفت: «اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا مَیمونَة!» او پاسخ داد: «عَلَیکَ السَّلامُ یا رَبیع!» سپس میمونه به ربیع رو کرد و گفت: «ای ربیع! برایم آیاتی از قرآن بخوان.» ربیع این آیات مبارکه را تلاوت کرد: «اِنَّ لَدَینا اَنکالًا و جَحیمًا و طَعامًا ذا غُصَّةٍ و عَذابًا اَلیمًا؛ [قطعاً در نزد ما عذابهایی سخت و آتشی پُرشعله و غِذایی گلوگیر و عذابی پُردرد است.]» هنوز آیه به پایان نرسیده بود که میمونه فریادی کشید و جان به جانآفرین تسلیم کرد! ربیع نقل کرده است: «جمعی از زنان آمدند که همراه خود، کفن و حَنوط (دارویی خوشبو که پس از غسلدادن مرده به او میزنند) برای او آورده بودند! از آنان پرسیدم: "شما از کجا فهمیدید که او از دنیا رفت؟" گفتند: "او همیشه دعا میکرد که خدایا! مرگ مرا در حضور ربیع بن خثیم قرار بده. هنگامی که شنیدیم که تو پیش او آمدهای، فهمیدیم که دعایش مستجاب شده است."» مشاهدهی داستانهای دیگر این کتاب، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسیها: http://benisiha.ir/2019/05/153/ . کانال بِنیسیها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاجآقا بنیسی) در پیامرسانهای ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir.
|
پشتیبانی: وبگاه بِنیسیها
..........
شناسنامه ..........
.........
شناسنامهی وبلاگ ........
ردّ پای امروز: 10
مجموع عابران: 441984
........ مطالب بایگانیشده ........
زندگینامهی حضرت استاد بِنیسی
|