![]() |
||||
![]() |
|
![]() |
||
به نام خدا
زندگینامهی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به #قلم_ایشان، قسمت 22: بعد از رفتن پدرم [از منزل، برادر کوچکم]، یدالله، از خواب بیدار شد و چند لحظهاى گریه کرد و سپس من و مادرم او را با زبان خوش، آرام کردیم و مادرم دست به سر و صورتش کشید و گفت: «انشاءالله بچههایم بزرگ میشوند و همهی کارهایمان درست میشود. ماشاءالله که شیرخدا براى خودش یک مرد است. در کارهاى خانه به من کمک میکند و بعضى وقتها هم به کارخانه رفته و خردهکاریهاى کارخانه را انجام میدهد و یدالله هم پشتسرش میرسد.» من از مادرم سؤال کردم: «مادر! الان، من چند سالم هست؟» گفت: «هفت سالَت است. یکى و دو ماه دیگر، وارد هشت سال خواهى شد. خب بچهها روزبهروز بزرگ میشوند و قدرت پیدا میکنند و کار زیاد میکنند و پول زیاد درمیآورند و وضع خانوادهشان خوب میشود.» گفتم: «مادر! من بعد از این هر روز به کارخانه میروم و با پدرم و باباحسن و عمومهدى و عموعلى کار میکنم و از آنها پول میگیرم و پولهایم را جمع کرده، براى تو همهچیز میخرم. دوست دارم یک گردنبند طلا[ى] شصتپره برایت بخرم؛ از آن گردنبندى که پسر خالهسَلوَر از تهران برایش آورده. خیلى قشنگ است. نه؟ آن روز که خالهسلور به خانهی ما آمد، دیدم که تو با حسرت و آرزو، به گردنبند او نگاه میکردى. آن هم متوجّه شد. با دست، گردنبندش را نشان داد و گفت: "گردنبندم شصتپره است. پسرم از تهران آورده و قیمتش هم خیلى گران است. پسرم میگفت: با پول این گردنبند میتوان نصف این دِه را خرید!"؛ بعد یادم هست که خالهسلور میگفت: "درست است که من براى بزرگکردن پسرم خیلى زحمت کشیدهام، ولى خب الان دارم لذّتش را میبرم. خدا بچههاى تو را هم بزرگ کند؛ آن وقت، همهچیز برایت میخرند." مادر! من از آن روز تصمیم گرفتم پولهایم را جمع کنم و به تهران بروم و از همان گردنبند برایت بخرم.» مادرم گفت: «انشاءالله.» بعد، آه سوزناکى کشید و گفت: «پسرم؛ شیرخدا! معلوم نیست که من تا آن روز زنده بمانم یا نه. این مریضى که به سراغ من آمده، ممکن است بیشتر از یکى ـ دو ماه زنده نمانم.» منبع: شیرخدای آذربایجان، ص 35 ـ 37. مشاهدهی مطالب دیگر این کتاب، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسیها: http://benisiha.ir/2019/04/176/ . کانال بِنیسیها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاجآقا بنیسی) در پیامرسانهای ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir.
|
پشتیبانی: وبگاه بِنیسیها
..........
شناسنامه ..........
.........
شناسنامهی وبلاگ ........
ردّ پای امروز: 81
مجموع عابران: 444479
........ مطالب بایگانیشده ........
زندگینامهی حضرت استاد بِنیسی
|