|
||||
به نام خدا
سرانجامِ قاتلان شهدای کربلا مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «همیان بِنیسی یا تاریخ گویای گذشته» نوشتهاند: یعقوب بن سلیمان نقل کرده است که مدّتی از شهادت امام حسین ـ علیه السّلام. ـ گذشته بود. من و برخی از دوستانم، دور هم جمع شدیم و دربارهی ماجَراهای دلخراش روز عاشورا و شهادت شهیدان کربلا صحبت کردیم. آن شب، ما قاتلان آنان را لعن میکردیم و میگفتیم که همهی آن جنایتکاران، دچار بلاهای مالی و جانی شدند و سپس نابود و جهنّمی گشتند. پیرمردی که در گوشهای نشسته بود، به ما رو کرد، سوگند خورد و گفت: «من از کسانی هستم که در قتل امام حسین شرکت کردند؛ ولی تا کنون هیچ آسیبی به من نرسیده که مرا غمگین کند.» همهی دوستانم خشمگینانه به او نگاه کردند. در همان لحظه، از چراغی که روغن در آن میسوخت، دود بیرون آمد و فتیلهاش خراب شد. آن پیرمرد خواست که آن را تعمیر کند؛ امّا ناگهان انگشتش آتش گرفت! فوت کرد تا خاموش شود؛ ولی ریشش آتش گرفت! بیرون دوید و خود را به آب حوض انداخت؛ امّا آتش در بالای سر او شعله میکشید تا این که از بین رفت! خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ او و هم? قاتلان شهدای کربلا را لعنت کند! مشاهدهی داستانهای دیگر این کتاب، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسیها: http://benisiha.ir/2019/05/153/ . کانال بِنیسیها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاجآقا بنیسی) در پیامرسانهای ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir.
|
پشتیبانی: وبگاه بِنیسیها
..........
شناسنامه ..........
.........
شناسنامهی وبلاگ ........
ردّ پای امروز: 50
مجموع عابران: 440557
........ مطالب بایگانیشده ........
زندگینامهی حضرت استاد بِنیسی
|