شعر معنوی
به نام خدا
شعری از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ :
اى خدا؛ پروردگار ماسوا!
میکنم دائمْ تو را از دلْ صدا
(پروردگار: پرورشدهنده. ماسوا (به کسر و ضمّ سین): آنچه غیر از خداوند والا است، هم? آفریدگان.)
تو کریم و مهرْبانیّ و وَدود
پس به من هر نعمتی را کن عطا
(کریم: بخشنده. ودود: بسیارمهربان.)
بارالاها! تو غَفوریّ و رحیم
پس ببخشا معصیتهای مرا
(غفور: آمرزنده. رحیم: بخشاینده / مهربان. معصیت: گناه.)
خوب میدانى که در قلبم تویی
گوییا میبینمت در هر کجا
(کجا: جا، مکان.)
هر کجا را میکنم با دلْ نگاه
در کَنار خلق میبینم تو را
(خلق: آفرینش / آفریده / مردم.)
ای خدا! هم خالق و هم رازِقى
از تو هر موجود مییابد صفا
(رازق: روزیدهنده.)
از صفایت عاشقت معشوق تو است
عاشق تو از تو میخواهد رضا
(رضا: خشنودی. مقصود، خشنودی خداوند والا است.)
عارفان از درک کُنهت عاجزند
ذات تو از هر کسى باشد خَفا
(کنه: حقیقت، ذات. خفا: پنهان.)
مؤمنان از کیفر تو در هَراس
گرچه میباشند از اهل رَجا
(کیفر: مجازات. هراس: ترس. رجا: امید (به رحمت خداوند والا).)
تو کریمىّ و، کَرامتْ کار تو است
میکنم بر بارگاهت اِلتِجا
(کریم: بخشنده. کرامت: بخشندگی. التجاءکردن: پناهبردن.)
من فِدای پنج تن که بهر تو
جمع گردیدند در زیر کِسا!
(کساء: گلیمی که آن را میپوشند.)
تو، به آنان لطف دارى از اَزَل
آفریدی بهرشان اَرض و سَما
(ازل: زمان بیابتدا. ارض: زمین. سماء: آسمان.)
نام آنان مصطفى و فاطمه
مرتضی بود و حسین و مجتبی
نه امامِ نسل آنان کردهاند
کلّ عالَم را پر از نور و ضِیا
(ضیاء: نور، روشنایی.)
شد «بِنیسی» دستبردامانشان
تا شود از دام مِحنتها رها
(محنت: رنج، سختی، زحمت.)